با رفتنت جهان خودم را شناختم
تنهایی زمان خودم را شناختم
هر یک به نوبه ای به غم ات مبتلا شدند
بعد از تو دوستان خودم را شناختم
دیدی فروخت آنکه مرا پرورانده بود؟
این گونه باغبان خودم را شناختم
وقتی مرا گرفتی و انداختی به آب
الماس بی نشان خودم را شناختم
با اینکه داستان مرا تلخ کرده بود
شادم که قهرمان خودم را شناختم
محمد حسن جمشیدی
مرا ,جهان ,رفتنت ,بی ,شناختم با ,نشان ,خودم را ,رفتنت جهان ,جهان خودم ,با رفتنت ,بی نشان
درباره این سایت