محل تبلیغات شما

طلوع می‌کنی آخر به نور و نار قسم
به آسمان، به افق‌های بی‌غبار قسم

هنوز منتظر بازگشتنت هستم
به لحظه‌های غم‌انگیز انتظار قسم

خزان به سخره گرفته‌ست خنده گل را
به غصه‌های دل ابری بهار قسم

نمانده است گل و نیست جای شکوه ز باد
که می‌خورد به سر پرغرور خار قسم

نشانده‌ام به دل خسته داغ شهری را
به قلب زخمی این شهر داغدار قسم

به خون نشسته دلم مثل قالی تبریز
به حلقه و گره و مرگ و چوب دار قسم

دلم شبیه گسل‌های شهر می‌لرزد
به این سکوت به این صبر پایدار قسم

کجا روم که دمی شهریار خود باشم
نه شهر مانده نه یاری به شهریار قسم

ولی هنوز به آینده روشن است دلم
به بخت روشن مردان این دیار قسم

شعر : رضا شیبانی

به لحظه های غم انگیز انتظار قسم

با رفتنت جهان خودم را شناختم

چرا در این چمن آن سرو من نیست

شهر ,گل ,دل ,شهریار ,روشن ,رابه ,به این ,این صبر ,سکوت به ,این سکوت ,شهر می‌لرزدبه

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها